کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش


کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش

کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش


کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش

کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش


کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش

کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش


به دل چون رنگ بر گل می دود زخم نمایانش

به دل چون رنگ بر گل می دود زخم نمایانش
به دل چون رنگ بر گل می دود زخم نمایانش
به دل چون رنگ بر گل می دود زخم نمایانش
به دل چون رنگ بر گل می دود زخم نمایانش
به دل چون رنگ بر گل می دود زخم نمایانش
به دل چون رنگ بر گل می دود زخم نمایانش
همین بس در بهارستان محشر خون بهای من
همین بس در بهارستان محشر خون بهای من
همین بس در بهارستان محشر خون بهای من
همین بس در بهارستان محشر خون بهای من
همین بس در بهارستان محشر خون بهای من
همین بس در بهارستان محشر خون بهای من
همین بس در بهارستان محشر خون بهای من
غبارش بوی گل شد در رکاب و گرد جولانش
غبارش بوی گل شد در رکاب و گرد جولانش
غبارش بوی گل شد در رکاب و گرد جولانش
غبارش بوی گل شد در رکاب و گرد جولانش
غبارش بوی گل شد در رکاب و گرد جولانش
غبارش بوی گل شد در رکاب و گرد جولانش
غبارش بوی گل شد در رکاب و گرد جولانش
گل پیمانه در دستش ز خجلت غنچه می گردد
گل پیمانه در دستش ز خجلت غنچه می گردد
گل پیمانه در دستش ز خجلت غنچه می گردد
گل پیمانه در دستش ز خجلت غنچه می گردد
گل پیمانه در دستش ز خجلت غنچه می گردد
گل پیمانه در دستش ز خجلت غنچه می گردد
گل پیمانه در دستش ز خجلت غنچه می گردد
به عارض تا فتاد از تاب بی گلهای خندانش
به عارض تا فتاد از تاب بی گلهای خندانش
به عارض تا فتاد از تاب بی گلهای خندانش
به عارض تا فتاد از تاب بی گلهای خندانش
به عارض تا فتاد از تاب بی گلهای خندانش
به عارض تا فتاد از تاب بی گلهای خندانش
به عارض تا فتاد از تاب بی گلهای خندانش
نشانش از که می پرسی سراغش از که می گیری
نشانش از که می پرسی سراغش از که می گیری
نشانش از که می پرسی سراغش از که می گیری
نشانش از که می پرسی سراغش از که می گیری
نشانش از که می پرسی سراغش از که می گیری
نشانش از که می پرسی سراغش از که می گیری
نشانش از که می پرسی سراغش از که می گیری
گرفتاری گرفتارش، پریشانی پریشانش
گرفتاری گرفتارش، پریشانی پریشانش
گرفتاری گرفتارش، پریشانی پریشانش
گرفتاری گرفتارش، پریشانی پریشانش
گرفتاری گرفتارش، پریشانی پریشانش
گرفتاری گرفتارش، پریشانی پریشانش
گرفتاری گرفتارش، پریشانی پریشانش
ببالد خرمی بر نوبهار او چه کم دارد
ببالد خرمی بر نوبهار او چه کم دارد
ببالد خرمی بر نوبهار او چه کم دارد
ببالد خرمی بر نوبهار او چه کم دارد
ببالد خرمی بر نوبهار او چه کم دارد
ببالد خرمی بر نوبهار او چه کم دارد
ببالد خرمی بر نوبهار او چه کم دارد
تبسم ارغوان زارش، تماشا نرگس ستانش
تبسم ارغوان زارش، تماشا نرگس ستانش
تبسم ارغوان زارش، تماشا نرگس ستانش
تبسم ارغوان زارش، تماشا نرگس ستانش
تبسم ارغوان زارش، تماشا نرگس ستانش
تبسم ارغوان زارش، تماشا نرگس ستانش
تبسم ارغوان زارش، تماشا نرگس ستانش
میان انجمن ناگفتنی بسیار می ماند
میان انجمن ناگفتنی بسیار می ماند
میان انجمن ناگفتنی بسیار می ماند
میان انجمن ناگفتنی بسیار می ماند
میان انجمن ناگفتنی بسیار می ماند
میان انجمن ناگفتنی بسیار می ماند
میان انجمن ناگفتنی بسیار می ماند
من دیوانه را تنها برید آخر به دیوانش
من دیوانه را تنها برید آخر به دیوانش
من دیوانه را تنها برید آخر به دیوانش
من دیوانه را تنها برید آخر به دیوانش
من دیوانه را تنها برید آخر به دیوانش
من دیوانه را تنها برید آخر به دیوانش
من دیوانه را تنها برید آخر به دیوانش
در آغوش دو عالم غنچهٔ زخمی نمی گنجد
در آغوش دو عالم غنچهٔ زخمی نمی گنجد
در آغوش دو عالم غنچهٔ زخمی نمی گنجد
در آغوش دو عالم غنچهٔ زخمی نمی گنجد
در آغوش دو عالم غنچهٔ زخمی نمی گنجد
در آغوش دو عالم غنچهٔ زخمی نمی گنجد
در آغوش دو عالم غنچهٔ زخمی نمی گنجد
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش
من مخمور اگر مستم ز چشم یار می دانم
من مخمور اگر مستم ز چشم یار می دانم
من مخمور اگر مستم ز چشم یار می دانم
من مخمور اگر مستم ز چشم یار می دانم
من مخمور اگر مستم ز چشم یار می دانم
من مخمور اگر مستم ز چشم یار می دانم
من مخمور اگر مستم ز چشم یار می دانم
مرا از من جدا کرده اشارت های پنهانش
مرا از من جدا کرده اشارت های پنهانش
مرا از من جدا کرده اشارت های پنهانش
مرا از من جدا کرده اشارت های پنهانش
مرا از من جدا کرده اشارت های پنهانش
مرا از من جدا کرده اشارت های پنهانش
مرا از من جدا کرده اشارت های پنهانش
پریشان می شوی حال دل عاشق چه می پرسی
پریشان می شوی حال دل عاشق چه می پرسی
پریشان می شوی حال دل عاشق چه می پرسی
پریشان می شوی حال دل عاشق چه می پرسی
پریشان می شوی حال دل عاشق چه می پرسی
پریشان می شوی حال دل عاشق چه می پرسی
پریشان می شوی حال دل عاشق چه می پرسی
نمی داند اجل تعبیر یک خواب پریشانش
نمی داند اجل تعبیر یک خواب پریشانش
نمی داند اجل تعبیر یک خواب پریشانش
نمی داند اجل تعبیر یک خواب پریشانش
نمی داند اجل تعبیر یک خواب پریشانش
نمی داند اجل تعبیر یک خواب پریشانش
نمی داند اجل تعبیر یک خواب پریشانش
بنازم شان بی قدری من آن بی دست و پا بودم
بنازم شان بی قدری من آن بی دست و پا بودم
بنازم شان بی قدری من آن بی دست و پا بودم
بنازم شان بی قدری من آن بی دست و پا بودم
بنازم شان بی قدری من آن بی دست و پا بودم
بنازم شان بی قدری من آن بی دست و پا بودم
بنازم شان بی قدری من آن بی دست و پا بودم
که گردید از شرفمندی کف دست سلیمانش
که گردید از شرفمندی کف دست سلیمانش
که گردید از شرفمندی کف دست سلیمانش
که گردید از شرفمندی کف دست سلیمانش
که گردید از شرفمندی کف دست سلیمانش
که گردید از شرفمندی کف دست سلیمانش
که گردید از شرفمندی کف دست سلیمانش
ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی
ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی
ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی
ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی
ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی
ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی
ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی
دلت خلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش
دلت خلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش
دلت خلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش
دلت خلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش
دلت خلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش
دلت خلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش
دلت خلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش